با چمداني در دست پر از كولبار تو در اين كوچه هاي بي كسي به يادت قدم ميزنم... به ياد عطر موهايت در بين ياس ها گريه ميكنم... چشمانم را ميبندم و باز حس ميكنم همان روز بارانيست كه جسم بي جانت را در آغوش گرفته ام و مانند ابري برايت ميگريم و چه زود از دست دادمت... و چه بد است كه به فرشته ها حسودي ميكنم براي داشتنت...
نظرات شما عزیزان:
آخرين مطالب
Design By : Pichak |